مىگویند: زنى کور همه شب تا وقت سحر براى عبادت بیدار بود. چون سحر مىرسید، با صدایى حزین مىگفت: الهى! بندگانت شب را گذراندند و به رحمت و فضل و مغفرتت سبقت گرفتند، تو را به تو مىخوانم نه به غیر تو، مرا در گروه سبقت گیرندگان به رحمتت قرار ده، مقامم را در بهشت در زمره مقرّبین بالا بر، به بندگان شایسته ات ملحقم کن، تو ارحم الراحمین واعظم العظماء و اکرم الکرمایى، اى کریم! آن گاه به حالت سجده بر زمین مىافتاد که صداى افتادنش شنیده مىشد سپس تا طلوع فجر در گریه و مناجات بود